شتاب (Acceleration) :وقتی پایتان را روی پدال گاز یا ترمز ماشین میگذارید، اتومبیل تندتر یا کندتر می شود. وقتی سرعت تغییر می کند ماشین شتاب می گیردو یا شتاب آن کمتر می شود. این تغییر سرعت , شتاب نامیده می شود. به هنگام وقوعزمین لرزه نیز شتاب ایجاد می شود. شتاب اوج، بزرگترین شتاب ثبت شده در ایستگاه بههنگام وقوع زلزله است.
شتاب نگار(Accelerogram):ثبت شتاب زمین بههنگام وقوع زلزله
شتاب نگاشت(Accelerograph):وسیله ای است کهشتاب زمین را به هنگام وقوع زمین لرزه ثبت می کند که Accelerometer هم نامیده میشود.
گوه های افزایشی (Accretionary wedge) :رسوبات یا لایهبالایی روی یک ورقه تکتونیکی که به هنگام برخورد ورقه های اقیانوسی و قاره ای تجمعیافته و دگر شکل می گردند.این رسوبات از روی پوسته اقیانوسی فرو رونده تراشیده شدهو به لبه ورقه قاره ای افزوده می شوند.
گسل فعال (Active fault) :گسلی است که احتمال دارد در اینده, زلزله دیگری را ایجاد کند. اگر گسلی در دههزار سال گذشته یک بار و یا بیشتر حرکت ایجاد کرده باشد به عنوان گسل فعال در نظرگرفته می شود.
پس لرزه (Aftershocks) :به زمین لرزه هایی گفتهمی شود که پس از زلزله اصلی به وقوع می پیوندند.این زلزله ها کوچکتر از زمین لرزهاصلی هستند و به اندازه یک تا دو برابر طول گسل دورتر از جایگاه گسل اصلی رخ میدهند.به طور کلی، زمین لرزه های بزرگتر،پس لرزه های بیشتر و بزرگتری هم دارند که تامدت زمان طولانی تری به وقوع می پیوندند.
آبرفت (Alluvium) :گراول، ماسه،سیلت ویا رس سخت نشده که توسط جریانهای رودخانه ای نهشته میشوند.
تشدید(Amplification) :اغلب زمین لرزه ها کوچک هستند. درحقیقت آن قدرکوچکند که کسی آنها را حس نمی کند. برای اینکه لرزه شناسان بتوانندحرکات زمین را در زلزله های کوچک بررسی کنند باید حرکات ثبت شده تقویت و تشدیدشوند. این کار شبیه دیدن جسمی از پشت یک ذره بین است و به مقدار بزرگنمایی ایجادشده تشدید یا Amplification گفته می شود.لرزش در یک محل ممکن است با تمرکز انرژیلرزه ای در اثر هندسه ساختار سرعتی مانند توپوگرافی زیر زمین یا توپوگرافی سطحی،تشدید شود.
دامنه (Amplitude) :اندازه جنبشها در یک ثبت زمینلرزه ای
کمان (Arc) :رشته ای از آتشفشانها (کمان ولکانیکی) ،هنگامی تشکیل می شوند که یک ورقه اقیانوسی با یک ورقه قاره ای برخورد کرده و به زیرآن رانده می شود(فرو رانش).
غیر لرزه ای (Aseismic):گسلی است کههیچ زمین لرزه ای بر روی آن مشاهده نشده است.
تکه هایپایدار(Asperity) :محدوده ای از گسل که گسیخته نمی شود.
سست کره (Asthenosphere) :بخش خمیری زمین که درست زیر سنگ کره (Lithosphere) قرارگرفته و گوشته زیرین را در بر می گیرد.آستنوسفر حدود 180کیلومتر ضخامت دارد.
کاهیدگی (Attenuation) :وقتی شما یک قلوه سنگ را در استخر پرتاب میکنید، روی سطح امواجی را ایجاد می کند که از محل برخورد سنگ در سطح آب دور می شوند. این امواج به هنگام تشکیل ، بزرگترین اندازه را دارند و با دور شدن ،به تدریجکوچکتر می شوند.این کاهش اندازه یا دامنه امواج کاهیدگی (Attenuation) نامیده میشود.
پشت کمان (Backarc) :ناحیه به سمت قاره یک رشته آتشفشانی (کمان آتشفشانی) در سیستم فرورانش.
پی سنگ (Basement) : سنگهایآذرین و دگرگونی سخت و معمولا قدیمی که در زیر توالی رسوبی اصلی یک منطقه قرار میگیرد و به سمت پایین تا قاعده پوسته ادامه دارد.
سنگ بستر(Bedrock) :سنگهای نسبتا سخت و مستحکمی که معمولا در زیر سنگها ، رسوبات یا خکهای سست ترقرار می گیرد.
زون بنیوف (Benioff zone) :زون لرزه ای صفحه ایوشیب داری است که در اثر برخورد ورقه اقیانوسی فرورونده با ورقه قاره ای ایجاد میشود.این زلزله ها در اثر لغزش در طول گسلهای تراستی فرورانش یا لغزش روی گسلهایی کهدر اثر خمش و کشیدگی در ورقه فرورونده که به درون گوشته رانده می شود ایجاد میشوند. زون واداتی ـ بنیوف هم نامیده می شود.
گسلهای راندگی کور(Blind thrust fault) :گسل تراستی است که بر روی سطح زمین گسیختگی ایجاد نمی کند. بنابراین هیچ شاهدی از آن بر روی زمین وجود ندارد و در زیر بالاترین لایه های سنگیپوسته مدفون است.
موج پیکری (Body wave) :موج لرزه ای کهازبخشهای درونی زمین حرکت می کند ، در مقابل امواج سطحی که نزدیک سطح زمین حرکت میکنند. امواج P و S مثالهایی از این امواج هستند. هر نوع موج زمین را به شیوهمتفاوتی می لرزاند.
مرز ترد- نرم (Brittle – Ductile boundary) :عمقی که رفتارپوسته از حالت شکننده (در بخشهای بالایی) به شکل پذیر(در بخشهایزیرین ) تغییر می کند.کثر زمین لرزه ها در بخش شکنای پوسته ، در بالای مرز شکننده- خمیری، رخ می دهند.
تعیین سن کربن 14 (C age date) : سن مطلق بهدست آمده از موادی که حاوی خرده ها یا ذرات کربن هستند، به منظور تعیین نسبت کربنرادیوکتیو (کربن 14) به کربن دختر) کربن12) به کار می رود. این سنها مستقلا باسنهای تقویمی سنجیده می شوند. این روش برای تعیین زمان رخداد زمین لرزه هایی که درگذشته بر روی گسل رخ داده اند به کار می رود.
تنش فشارشی (Compressional stress) :تنشی است که باعث فشردگی اجسام می شود.تنش فشارشیمولفه تنش عمودی وارد بر یک سطح ،نظیر سطح گسل، می باشد که حاصل نیروهای عمودیاعمال شده بر سطح یا حاصل نیروهای اعمالی از سنگهای مجاور می باشد.
موج فشارشی(Compressional wave) :موج P را ببینید.
هسته(core) :درونی ترین بخش زمین. هسته خارجی از عمق 2500تا 3500 مایلی زیر سطح زمین بودهو از فلزات مایع تشکیل شده است.هسته داخلی از عمق 500 مایلی تا مرکز زمین بوده و ازفلزات جامد تشکیل شده است.
خزش (Creep) : حرکت آهسته وکما بیش مداومی که به علت آغاز دگرشکلی تکتونیکی روی سطح گسل رخ می دهد.گسل هایی کهحرکت خزشی دارند زمین لرزه های بزرگی ایجاد نمی کنند.
پوسته(Crust) : خارجی ترین لایه زمین ،که ضخامت آن از 10تا65کیلومتر در تغییر است.15تا 35کیلومتر بالایی پوسته آنقدر شکننده است که زمین لرزه ایجاد کند.
شیب (Dip) :زاویه انحراف یک صفحه مسطح (مثل سطح یک گسل) از افق.
شیبلغز(Dip slip) :گسل را ببینید.
جابجایی(Displacement) :تفاوت میان موقعیت اولیه یک نقطه مرجع و موقعیت بعدی آن.هر نقطه بسته به میزان اثرپذیری از زلزله ،نسبت به جایی که قبل از زمین لرزه قرار گرفته بود جابه جا میشود.
دگرریختی(Deformation) :تغییر در شکل اولیه و اصلی مواد.وقتیدرباره زمین لرزه صحبت می کنیم،دگرشکلی به علت استرس و استرین است.
زمین لرزه (Earthquake) :این اصطلاح هم برای توصیف لغزش ناگهانی روی گسل بهکار می رود و هم برای لرزش ناشی از آن و هم برای انرژی لرزه ای آزاد شده در نتیجهلغزش،یا فعالیت ولکانیکی یا ماگماتیکی یا هر نوع تغییر استرس ناگهانی دیگر درزمین.
خطر زمین لرزه ای (Earthquake hazard):هر نوع خطر همراهبا زلزله که فعالیت طبیعی انسان ها را
مختل کند.این خطرات شامل گسلش سطحی،جنبش زمین،زمین لغزش،آبگونگی،دگرشکلی تکتونیکی،سونامی وسیچ می باشد.
ریسک زمین لرزه (Earthquake risk) : خسارات احتمالی ساختمانها و تعدادانسانهایی که انتظار می رود در زمین لرزه احتمالی ناشی از یک گسله کشته شده و یاآسیب ببینند.گاهی اوقات ریسک زمین لرزه و خطر زمین لرزه به جای هم به کار میروند.
کانون زمین لرزه (Epicenter) :نقطه ای روی سطح زمین است کهبه طور قائم در بالای نقطه ای که در پوسته گسیختگی لرزه ای رخ داده قرار دارد.
گسل (Fault) : شکستگی است که در هر دو طرف آن بلوکهای پوسته ای بهموازات گسیختگی نسبت به هم حرکت می کنند.گسلهای امتدادلغزشکستگیهای عمودی(یا تقریباعمودی) هستند که در آن بلوکها اغلب به صورت افقی حرکت می کنند. اگر بلوک روبه رویبیننده به سمت راست حرکت کند، نوع لغزش راست بر نامیده می شود.اگر بلوک به سمت چپحرکت کند ، حرکت چپ بر نامیده می شود.گسلهای شیب لغز شکستگیهای شیب داری هستند کهدر آنها بلوکها اغلب به صورت قائم حرکت کرده اند. اگر توده سنگی بالای سطح گسلی بهسمت پایین حرکت کند گسل عادی نامیده می شود. در حالی که اگر سنگهای بالای سطح گسلیبه سمت بالا حرکت کنند گسل معکوس(تراستی) نامیده می شود.گسلهای مورب لغز مولفه هایهر دو نوع لغزش را دارند.
خزش گسل (Fault creep) : خزش راببینید.
گوژ گسل (Fault gouge) : سنگهای خرد شده ای هستند که بههنگام حرکت گسل در اثر اصطکک بین دو بلوک گسلی ایجاد می شوند.
سطحگسل (Fault plane) :سطح مسطحی که به هنگام وقوع زمین لرزه در طول آن لغزشایجاد می شود.
محلول سطح گسل (fault – plane solution):روش نمایشگسل وجهت لغزش روی آن در یک زمین لرزه، با استفاده از دو منحنی متقاطع که شبیهتوپهای ساحلی هستند.
افراز گسل (Fault scarp) :عارضه ای رویسطح زمین که شبیه پله بوده و در اثر لغزش روی گسله به وجود می اید.
اثر گسل (Fault trace) :تقاطع یک گسل با سطح زمین. همچنین خطی است که معمولاروی نقشه های زمین شناسی برای نمایش گسل کشیده می شود.
حرکت نخست (First motion) :بر روی سیزموگرام،جهت جنبش زمین به صورت موج P به سیزمومتر میرسد.در ناحیه منشا حرکت زمین به طرف بالا بیانگرکشش بوده و حرکت به طرف پایین فشارشرا نشان می دهد.
ژرفای کانونی(Focal depth) :به عمق هیپوسنترزمین لرزه اطلاق می شود.
حل ساز و کار کانونی(Focal – mechanism solution) : حل سطح گسل را ببینید.
کانون (Focus) : هیپوسنتر را ببینید.
پیش کمان (Befor arc) :ناحیه میان زون فرورانش و رشته ولکانیکی(کمانولکانیکی).
پیش لرزه (Foreshocks) :پیش لرزه ها زمین لرزه هاینسبتا کوچکی هستند که قبل از زمین لرزه اصلی که Main shock نامیده می شود رخ میدهند.همه زمین لرزه ها پیش لرزه ندارند.
بسامد(Frequency) :تعداد دفعاتی که حادثه ای در یک فاصله زمانی مشخص رخ می دهد،مثل لرزش زمین به هنگاموقوع زمین لرزه به طرف بالا و پایین یا جلو و عقب .
شتاب گرانش یا (G ):نیروی گرانش است(شتاب 78/9 متر بر مجذور ثانیه).به هنگام زمین لرزه می تواننیروهایی را که در اثر لرزش ایجاد می شود به صورت درصدی از نیروی گرانش یا درصدی از Gاندازه گیری کرد.
ژئودزی(Geodesy) :علم تعیین اندازه و شکلزمین و موقعیت دقیق نقاط روی سطح آن.
ژئودتیک(Geodetic) :اشارهبه تعیین اندازه و شکل زمین و موقعیت دقیق نقاط روی سطح آن.
زمینشناسی(Geology) : مطالعه سیاره زمین، موادی که زمین از آن ساخته شده،فرایندهایی که روی این مواد عمل می کنند، محصولاتی که تشکیل می شوند، و تاریخچهسیاره و حیات آن از ابتدای پیدایش.
زمین ریخت شناسی(Geomorphology) :مطالعه ویژگی و منشا عوارض زمین،نظیر کوهها،دره ها وغیره.
ژئوفیزیک(Geophysics) :مطالعه زمین با روشهای فیزیکی.
ژئوتکنیکی(Geotechnical) :اشاره به کاربرد روشهای علمی و اصول مهندسی برای بهدست آوردن دانش و اطلاعات از مواد زمین ،تفسیر کردن این اطلاعات و به کار بردن آنبرای حل مسائل مهندسی.
گرانش (Gravity) :جاذبه میان دو جسم،مثلزمین و جسمی روی سطح آن.معمولا به صورت شتاب جاذبه عنوان می شود.تغییرات جاذبه برایبه دست آوردن اطلاعاتی درباره ساختار لیتوسفرزمین و گوشته بالایی آن به کار میرود.
فروبوم(Graben) : بلوک فرو افتاده پوسته زمین که در اثر کششپوسته به وجود می اید.هورست را هم ببینید.
گسیختگی زمین(Ground failure) :اصطلاح کلی برای زمین لغزش،آبگونگی،گسترش جانبی و عوارض دیگر لرزشکه پایداری زمین را تحت تاثیر قرار می دهند.
جنبش زمین(Ground motion) :حرکت سطح زمین در نتیجه زمین لرزه یا انفجار.جنبش زمین ناشی ازامواجی است که در نتیجه لغزش ناگهانی روی گسل یا فشار ناگهانی در سرچشمه انفجاریایجاد می شوند.این امواج دردرون زمین و در طول سطح آن حرکت می کنند.
Half Space : مدل ریاضی که هنگام انجام بعضی محاسبات در لرزه شناسیبرای تخمین زمین به کار می رود.این مدل از مدل واقعی زمین ساده تر است.
لرزش موزون(Harmonic tremor) :زمین لرزه های ریتمیک مداومی که توسطسیزموگرافها مشخص می شوند.لرزش های موزون اغلب زودتر از انفجارهای آتشفشانی یاهمراه آنها رخ می دهند.
خطر(Hazard) : خطر زمین لرزه ای راببینید.
هرتز(Hertz) :واحد فرکانس.پدیده رخ داده در هر ثانیه دریک چرخه.
هولوسن(Holocene) :به فاصله زمانی ،بین عهد حاضر و دههزار سال قبل،گفته می شود.در مورد سنگها و گسلها این اصطلاح زمان تشکیل سنگ یا زمانآخرین لغزش گسل رانشان می دهد.گسلهای هولوسن معمولا گسلهای فعالی هستند.
فرابوم(Horst) :بلوک بالا آمده ای که بین بلوک گسلی پر شیب قرار میگیرد.گرابن را هم ببینید.
کانون ژرفی(Hypocenter) :نقطه ای درون زمین که گسیختگی لرزه ای از آنجا شروع می شود.معمولکانون نامیده می شود.
شدت (Intensity):عددی که(به صورت اعداد رومی نوشته می شود) شدت زمینلرزه را بر مبنای اثرات آن روی سطح زمین ، انسانها و ساختمانهای آنها نشان میدهد.مقیاسهای متفاوتی وجود دارد،اما رایج ترین آنها در ایالات متحده مقیاس اصلاحشده مرکالی و مقیاس روسی- فورل است.در یک زمین لرزه، بر خلاف بزرگی که فقط یک عدداست ،بسته به جایی که هستید،شدتهای مختلفی وجود دارد.
درون ورقه ای وبین ورقه ای(Intraplate and Interplate) :اصطلاح درون ورقه ای مربوط بهفرایندهای درون ورقه های پوسته است. اصطلاح بین ورقه ای مربوط به فرایندهای بینورقه هاست.
جفت شدگی بین ورقه ای (Interplate coupling) :توانایی گسلبین دو ورقه برای قفل شدگی و تجمع استرس است.جفت شدگی بین ورقه ای شدید به اینمعناست که گسل قفل می شود و قادر به ذخیره کردن استرس است،در حالی که جفت شدگی ضعیفبه این معناست که گسل قفل نمی شود و تنها قادر به ذخیره مقادیر استرس اندکیاست.
خطوط هم لرزه (Isoseismal) :کنتور یا خطی روی نقشه که نقاطهم شدت دریک زمین لرزه ویژه را محدود می کند.
جنبشی(Kinematic) :اشاره به الگوهای حرکت کلی و جهات سنگهای زمین دارد که دگرشکلی سنگ را ایجاد میکنند.
زمین لغزش(Landslide) :لغزش سنگ و خک به طرف پایینشیب.
کواترنری پسین (Late quaternary) :فاصله زمانی بین عهدحاضر و پانصد هزار سال قبل.گاهی اوقات گسلهای کواترنری بر مبنای وجودشواهدی ازفعالیت تاریخی بر روی گسلهای هم سن مجاور،فعال در نظر گرفته می شوند.
انتشار جانبی و جریان (Lateral spread and flow) :این اصطلاحات به زمینلغزشهایی اطلاق می شود که معمولا روی شیبهای ملایم ایجاد می شوند و مثل آب،حرکاتجریانی سریع و سیال مانندی دارند.
برازش کمترین مربعات (Least – squares fit) :وقتی داده ها را روی گراف پیاده می کنید، بهترین انطباق ،خط یا منحنیاست که از بین همه نقاط می گذرد.
چپ بر(Left – lateral) :اگرشما روی گسل ایستاده اید و درامتداد طول گسل نگاه می کنید،بلوک چپ به سمت شما وبلوک راست درخلاف جهت شما حرکت می کند، این گسل نوعی گسل امتدادلغزچپ بر است(راستبر را هم ببینید).
خطوط حیاتی(Lifelines) : سازه هایی که برایادامه کار مهم یاحیاتی هستند،مثل جاده ها،خطوط لوله ای،خطوط نیرو،فاضلابها،خطوطارتیاطی و بندرگاهها.
آبگونگی (راونگرایی) (Liquifaction):فرایندی است که در رسوبات اشباع از آبی ایجاد می شود که ناگهان مقاومت خود را ازدست داده و به صورت سیال عمل می کنند.مثل زمانی که شما انگشت پایتان را در ماسه هایمرطوب نزدیک آب در ساحل تکان می دهید.در اثر لرزش زمین لرزه هم این اثر ایجاد میشود.
لیتولوژی(Lithology) :توصیف ترکیب (از چه ساخته شده) وبافت سنگ.
سخت کره (Lithosphere) :خارجی ترین بخش جامد زمین،کهشامل پوسته و گوشته بالایی است.سخت کره حدود 100کیلومتر ضخامت دارد،اگر چه ضخامت آنوابسته به سن است(لیتوسفر قدیمی تر ضخیم تر است).لیتوسفر زیر پوسته در بعضی جاهاآنقدر شکننده است که در اثر گسلش زمین لرزه هایی ایجاد می کند،مثلا در ورقهاقیانوسی فرورانده شده.
گسل قفل شده (Locked fault) :گسلی است کهلغزش زیادی ندارد زیرا مقاومت اصطککی روی گسل بیشتر از استرس برشی آن است(این گسلقفل شده است).این گسلها می توانند برای مدت طولانی استرین را ذخیره کنندسپس هنگامیکه میزان استرین بر مقاومت اصطککی غلبه کرد،استرین را دریک زمین لرزه آزاد میکند.
موج لاو(Love wave) :نوعی از امواج لرزه ای سطحی که حرکتافقی دارد و حرکت آن عمد بر جهت انتشار موج است.
مگانوم(Ma ) : حروف اختصاری برای یک میلیون سال قبل
معکوس شدگی قطبین مغناطیسی(Magnetic polarity reversal) :
تغییر میدانمغناطیسی زمین به میدان مغناطیسی معکوس که در زمان زمین شناسی در فواصل نامنظم رخمی دهد.معکوس شدگی مغناطیسی در توالی سنگهای مغناطیسی حفظ می شود و برای تخمین سنسنگها،آن رابا مقیاسهای زمانی تغییر قطبیت استاندارد مقایسه می کنند.سنگهایی که درپشته های میان اقیانوسی به وجود می ایند معمولا به هنگام سرد شدن،الگوی معکوس شدگیمیدان مغناطیسی را در خود حفظ می کنند و می توان این الگو را برای تعیین نرخ گسترشپشته های میان اقیانوسی به کار برد.الگوهای معکوس شدگی که در سنگها حفظ میشوند،خطوط مغناطیسی کف دریا نامیده می شوند
.
بزرگا(Magnitude) :
عددی است که بزرگی نسبی زمین لرزه را مشخص می کند.بزرگی بر مبنای بزرگترین جنبش ثبتشده توسط سیزموگراف اندازه گیری می شود.مقیاسهای متعددی وجود دارد،اما رایج ترینانهامقیاسهای زیر هستند:(1)بزرگای محلی
(M l)
،که معمولا به آن بزرگی ریشتر هم گفتهمی شود،(2) بزرگای امواج سطحی
(Ms)
،
(3)
بزرگای امواج حجمی
(Mb)
، و(4) بزرگای گشتاوری
(Mw).
مقیاسهای یک تا سه گستره و کاربرد محدودی دارند و بزرگای زمین لرزه های بزرگرا به درستی تعیین نمی کنند.مقیاس بزرگای گشتاوری
(Mw )
که بر مبنای گشتاور لحظه ایاست،برای هر زمین لرزه ای با هر بزرگی مناسب است اما محاسبه آن از مقیاسهای دیگرسخت تر است.تمام این مقیاسهای بزرگی برای یک زمین لرزه تقریبا عدد مشابهی ارائه میدهند
.
زمین لرزه اصلی(Main Shock) :
بزرگترین زمین لرزه یک توالیلرزه ای که گاهی اوقات قبل از آن یک یا چند پیش لرزه رخ می دهد و تقریبا همیشه بهدنبال آن پس لرزه های زیادی رخ می دهد
.
گوشته(Mantle):
بخشدرونی زمین بین هسته خارجی فلزی و پوسته
.
ریز پهنه بندی(Micro Zonation) :
شناسایی مناطق مجزایی که پتانسیل خطرات زمین لرزه در آنها متفاوتاست
.
موهو(Moho) :
مرز میان پوسته و گوشته زمین.موهو عمقی است کهدر آن سرعت امواج لرزه ای تغییر می کندو در ترکیب شیمیایی هم تغییراتی رخ می دهد.بهنام آندریجا موهوروویچ که آن را کشف کرد،ناپیوستگی موهوروویچ هم نامیده می شود.اینمرز در زیرقاره ها 25تا 60کیلومتر ودرزیر اقیانوسها 5 تا8 کیلومترعمق دارد
.
بزرگای گشتاوری(Moment magnitude) :
بزرگا را ببینید
.
بسامد طبیعی(Natural frequency) :
فرکانسی که یک شئی یا سیستم به خصوص دارد کهبه وسیله یک نیروی تک و مفرد به جلو برده می شود و از نیروهای خارجی دیگر تاثیرنپذیرفته یا کاهش نمی یابد.اگر شماجسمی ارتجاعی را از یک انتها نگه دارید و به آناجازه بدهید که به طرف پایین آویزان شده و سپس از انتهای دیگرآن را از پایین بهبالا هل دهید نرخ حرکت بالا و پایین فرکانس طبیعی آن است
.
تنشعادی(Normal stress) :
مولفه تنش عمود بر سطح.اگر شما بعد از بستن در به آنتکیه دهید،تنش عادی به در اعمال می کنید(تنش برشی را هم ببینید
.(
گسلعادی(Normal fault) :
گسل را ببینید
.
پشته های میاناقیانوسی(Oceanic spreading ridge) :
شکستگی ای در کف اقیانوس که مواد مذاب ازطریق آن به سطح رسیده و پوسته جدیدی را می سازند. می توان این شکستگیها رادر کفاقیانوس به صورت پشته های خطی دید که در نتیجه رسیدن سنگهای مذاب به کف اقیانوس وسرد شدن آنها ایجاد می شوند
.
دراز گودال اقیانوسی(Oceanic trench) :
گودالی خطی در کف اقیانوس که در اثر فرورانش یک ورقه به زیر ورقه دیگر ایجاد میشود
.
موج P wave) P) :
موج لرزه ای حجمی که در جهت انتشار موجزمین را به سمت عقب و جلوحرکت داده و می لرزاند
.
دیرینه لرزهشناختی(Paleo seismic):
به تاریخچه رویدادهای لرزه ای اطلاق می شود که با بررسیلایه های سنگی زیر سطح و چگونگی انتقال آنها در اثر زمین لرزه در گذشته تعیین میشود
.
شتاب اوج(Peak acceleration) :
شتاب را ببینید
.
خکزا(Pedogenic) :
اشاره به فرایندهایی دارد که موادی رابه موادسازنده خک اضافه کرده ،یاموادی رااز آن انتقال داده ومی برد
.
دوره (Period) :
زمان لازم برای یک چرخه موج کامل
.
زمین ساخت صفحهای(Plate tectonic) :
تئوری است که شواهد بسیاری آن را تائید می کنند.این تئوریمی گویدپوسته و گوشته بالایی از ورقه های بزرگ،نازک و نسبتا سخت متعددی تشکیل شدهکه نسبت به هم در حرکتند.لغزش روی گسلهایی که مرز ورقه ها هستند موجب زمین لرزه میشود.گسلهای مختلفی مرز ورقه ها را می سازند.گسلهای تراستی که در طول آن ورقهفرورانده شده و یا در گوشته هضم می شود،پشته های میان اقیانوسی که در طول آن پوستهجدید ساخته می شود،گسلهای ترانسفورم که با لغزش افقی(امتدادلغز) بین ورقه هایمجاورهمراه هستند(“زمین جنبا :تاریخچه تکتونیک ورقه ای “ را ببینید
).
پلئیستوسن(Pleistocene) :
به فاصله زمانی بین 10.000 سال قبل و 1.650.000سالقبل گفته می شود.به صورت یک اصطلاح توصیفی برای سنگها یا گسلها به کار می رود که بهترتیب زمان تشکیل سنگ یا زمان آخرین لغزش گسل را نشان می دهد.گسلهای پلیستوسن را میتوان به عنوان گسلهای فعال در نظر گرفت اما معمولا نرخ فعالیت آنها کمتر از گسلهایجوانتر است
.
توزیع پواسون(Poisson distribution) :
توزیع احتمالیاست که حوادث گسسته ای را که در طول زمان به صورت مستقل از هم رخ داده اند را مشخصمی کند
.
کواترنری (Quaternary):
دوره زمانی که حدودا شامل
65
میلیون سال گذشته است
.
پرتوسنجی (Radiometric) :
مربوط بهاندازه گیری زمان زمین شناسی با استفاده از رادیوایزوتوپهای مشخص موجود در سنگها ونرخ تجزیه شناخته شده آنها
.
موج ریلی (Rayleigh wave) :
موج لرزهای سطحی که باعث می شود زمین بدون حرکت عمودی یا متقاطع به صورت بیضوی حرکتکند
.
دوره بازگشت (Recurrence interval) :
فاصله زمانی بین زمینلرزه های بزرگ یک منطقه.دوره بازگشت هم نامیده می شود
.
بازتاب(Reflection) :
انرژی یا موج یک زمین لرزه که از مرز میان دو بخش زمینبازتاب (منعکس) می شود.درست مثل اینه که نور را باز می تاباند
.
شکست (Refraction):
انحراف یا خمیدگی مسیر موج لرزه ای که در اثر عبور موج از یکماده به ماده دیگری که خواص الاستیکی متفاوتی دارد ایجاد می شود.(2) خمیدگی موجسونومی به علت متفاوت بودن عمق آب در خط ساحلی است
.
تحلیلرگرسیون(Regression analysis): :
تکنیکی آماری است که برای پیش گویی روی دادهها انجام می شود تا درجه انطباق یک متغیر وابسته را با یک یا چند متغیر مستقل تعیینکند.به عبارت دیگر،برای اینکه ببینیم ایا رابطه علت و معلولی بین دو چیز وجوددارد
.
باقیمانده(Residual):
اختلاف بین مقدار اندازه گیری شده ومقدار پیش بینی شده یک کمیت
.
دوره بازگشت(Return period) :
دورهوقوع مجدد را هم ببینید
.
راست بر(Right – lateral) :
اگر شما رویگسل ایستاده اید و درامتداد طول گسل نگاه می کنید،بلوک راست به سمت شما و بلوک چپدرخلاف جهت شما حرکت می کند، این گسل نوعی گسل امتدادلغز راست براست(چپ بر را همببینید
).
حلقه آتش(Ring of fire) :
زون لرزه ای که اقیانوس آرامرا احاطه کرده وکمربند آرام هم نامیده می شود.حدود 90درصد زمین لرزه های دنیا دراین جا رخ می دهند.منطقه لرزه ای بعدی (5 تا6 درصد زمین لرزه های دنیا) کمربند آلپاست که از مدیترانه به سمت شرق تا ترکیه ،ایران شمال هند گسترش دارد
.
جبهه گسیختگی(Rupture front) :
مرز میان بخشهای لغزشی وقفل شده(غیر لغزشی )گسلدر یک زمین لرزه.گسیختگی روی گسل اگر در یک جهت باشد گسیختگی یک سویه
(Unilateral)
نامیده می شود.گسیختگی ممکن است به صورت مدور و شعاعی به طرف بیرون انتشار یابد یااز یک نقطه داخلی به سمت دو انتهای گسل انتشار یابد که در این صورت به آن گسیختگیدو سویه
(Bilateral)
می گویند
.
سرعت گسیختگی(Rupture velocity):
سرعتی که دریک زمین لرزه جبهه گسیختگی با آن سرعت در سطح گسل حرکت می کند
.
موجS wave) S ):
موج لرزه ای حجمی که به صورت عمود بر جهت انشار موج،زمین را به جلو و عقب حرکت می دهد.موج برشی هم نامیده می شود
.
فورانماسه ای (Sand boil) :
ماسه و آبی که به هنگام زمین لرزه در اثر آبگونگی دراعماق کم به سطح زمین می رسد
.
گسترش بستر اقیانوس (Sea – floor spreading):
معکوس شدن قطبین مغناطیسی را ببینید
.
(Secular):
به تغییرات طولانی مدتی که به آرامی رخ مدهند اطلاق می شود. معمولا برای توصیفتغییرات ارتفاع،کج شدگی،و نرخ استرس و استرین به کار می رود که به دگرشکلی هایتکتونیکی طولانی مدت وابسته اند.مثلا یک رشته کوه آنقدر آهسته ارتفاع می گیرد که ماآن چه را که رخ داده نمی بینیم،اما می توانیم ارتفاع را در هر سال اندازه گرفته وببینیم که بلندتر شده است
.
قطعه بندی(Segmentation) :
تقسیم یکگسل به گسلهای کوچکتر در طول آن.این قطعه قطعه شدن نتیجه برخورد گسلهای دیگر بهگسل،تغییرات توپوگرافی،یا منحنی شدن امتداد گسل است.قطعه قطعه شدن باعث می شود کهطول گسلش در یک زمین لرزه به کسری از طول کلی گسل کاهش یافته و بنابراین بزرگی زمینلرزه را کاهش می دهد
.
سیچ (Seich) :
رها شدن آبهای محصور شده درنتیجه زمین لرزه.سطح آب استخرهای شنا به هنگام زمین لرزه دچار نوسان می شود
.
نبود لرزه ای (Seismic gap) :
بخشی از گسل که در گذشته زمین لرزه هاییرا ایجاد کرده است اما کنون فاقد لرزه است.در بعضی از گپ های لرزه ای زمین لرزهتاریخی هم وجود ندارد،اما بر مبنای داده های دیگر،مثل داده های مربوط به حرکت ورقهها یا اندازه گیری استرین احتمال وقوع زمین لرزه وجوددارد
.
خطر لرزهای(Seismic hazard) :
خطر زمین لرزه ای را ببینید
.
لرزهخیزی(Seismicity) :
توزیع جغرافیایی و تاریخی زمین لرزه ها
.
گشتاور لرزه ای (Seismic moment) :
اندازه گیری بزرگای زمین لرزه بر مبنایمساحت گسیختگی، میانگین لغزش، و نیروی لازم برای غلبه بر مقاومت چسبندگی سنگها کهگسلش این مقاومت را از بین می برد.گشتاور لرزه ای را می توان ازطیف دامنه امواجلرزه ای هم محاسبه کرد
.
خطوط بازتاب یا شکست لرزه ای (Seismic reflection or refraction line) :
سیزموگرافهایی هستند که معمولا در سطح زمینرسم می شوند تا امواج لرزه ای را که در اثر انفجار ایجاد می شوند ثبت کرده و انعکاسو انکسار این امواج را که ناشی از ناپیوستگی سرعت در زمین است ثبت کنند.داده هایحاصله برای تفسیر ساختار درونی زمین به کار می روند
.
موج لرزهای(Seismic wave) :
موج الاستیکی که در اثر تکانهای ناگهانی نظیر زمین لرزه یاانفجار ایجاد می شود.امواج لرزه ای هم در سطح زمین یا نزدیک سطح آن (امواج ریلای ولاو) و هم در درون زمین(امواج
P
و
S)
حرکت می کنند
.
پهنه لرزه ای (Seismic zone) :
منطقه لرزه خیزی که احتمالا دچار لرزش می شود.مثل زون لرزه اینیو مادرید
.
لرزه زا (Seismogenic) :
مستعد ایجاد زمین لرزه
.
لرزه نگاشت(Seismogram) :
در اثرحرکت زمین به هنگام زمین لرزه،انفجار،یا عوامل دیگر جنبش زمین توسط لرزه نگار ثبت می شود
.
لرزهنگار(Seismograph) :
سیزمومتر را ببینید
.
لرزه شناسی(Seismology) :
مطالعه زمین لرزه ها و ساختار زمین هم به وسیله امواج لرزه ای طبیعی و هم بهوسیله امواج لرزه ای مصنوعی
.
لرزه سنج یا لرزه نگار(Seismometer or seismograph) :
سیزمومتر وسیله ای است که برای ثبت زمین لرزه ها به کار میرود.به طور کلی،دارای بدنه ای است که به پایه ثابتی متصل است.به هنگام زمین لرزه،پایه حرکت می کند اما بدنه ثابت می ماند.حرکت پایه نسبت به بدنه به ولتاژ الکتریکیتبدیل می شود.ولتاژ الکتریکی روی کاغذ،نوار مغناطیسی،یا وسیله ثبت دیگری ثبت میشود.این ثبت یادداشت شده متناسب با حرکت بدنه سیزمومتر نسبت به زمین است،اما میتوان با استفاده ازریاضیات آن را به حرکت مطلق زمین تبدیل کرد.سیزموگراف اصطلاحیاست که به سیزمومتر و قلم ثبات آن اطلاق می شود
.
تنش برشی(Shear stress) :
ولفه استرس موازی با سطحی مثل سطح گسل که ناشی از نیروهایی است که بهصورت موازی با سطح اعمال می شوند یا ناشی از نیروهایی است که از سنگهای مجاور اعمالمی شود. وقتی در قفل است و شما به در تکیه می دهید،به در استرس برشی اعمال میکنید
.
موج برشی(Shear wave) :
موج
S
را ببینید
.
بره(Slab) :
ورقه اقیانوسی که در زون فرورانش به زیر ورقه قاره ای رانده شده ودر گوشته زمین هضم می شود
:: موضوعات مرتبط:
مطالب خواندنی ,
آیا میدانید و دانستنی ,
زمین شناسی ,
,
:: برچسبها:
مطالب جالب ,
مطالب خنده دار ,
مطلب ,
مطلب خواندنی ,
مطالب خاندنی ,